ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه ی دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بی صورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
از خواجه ی آن خانه نشانی بنمایید
آن خانه لطیفت نشان ها بگفتید
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
یک دسته ی گل کو اگر آن باغ بدیدید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید ..
شعر از ( مولانا )